وادی ایمن
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

وادی ایمن

وادی ایمن

وادی ایمن

  • من در این بادیه، صاحبنظری‌ می‌جویم
  • راه گُم کرده‌ام و، راهبری‌‌ می‌‌جویم[1]
  • از ورق پاره‌ی‌ عرفان، خبری‌ حاصل نیست
  • از نهانخانه‌ی‌ رندان، خبری‌ می‌‌جویم
  • مسند و، خرقه‌ و، سجّاده، ثمر بخش نشد
  • از گُلستانِ رُخ او، ثمری‌ می‌‌جویم
  • ایمنی‌ نیست در این وادی‌‌ اَیمن ما را
  • من در این وادی‌ اَیمن شجری‌ می‌جویم
  • ترک میخانه و، بُتخانه و، مسجد کردم
  • در ره عشقِ رُخت، رهگذری‌ می‌‌جویم
  • سفر از هیچ، بسوی‌ همه چیزم در پیش
  • لنگ لنگان روم و، همسفری‌ می‌‌جویم
  • گفته بودی‌ که ره عشق، رهِ پُر خطری‌ است
  • عاشقم من که ره پُر خطری‌‌ می‌‌جویم
  • اندر این دیر کُهن، ریخته شد بال و پرم
  • بهر منزلگه خود، بال و پری‌ می‌‌جویم.